بازدیدها: 1
دکتر رامبد باران دوست
استاد دانشگاه
رویکردی که این روزها به آن توجه میشود، رویکرد سرمایه انسانی است . در این رویکرد، افرادی که در سازمان وجود دارند را با نگاه سرمایهای مورد استفاده قرار میدهند . اعتقاد این رویکرد آن است که شاغلین، مهمترین سرمایه سازمانها میباشند و ایشانند که میتوانند به تولید ارزش افزوده در سازمان مبادرت ورزند و در واقع مزیت رقابتی سازمانها با یکدیگر، سرمایه هایی است که بهصورت شاغلین در اختیار دارند. برای درک این رویکرد به مثالهای زیر توجه نمایید :
مثال واقعی 1: فروشگاهی در محله ما وجود داشت که فروشنده ای توانمند در آن کار میکرد . این فروشنده که از حافظه و هوش خوبی برخوردار بود به راحتی رضایت خاطر مشتریان را تأمین میکرد و می دانست که به طور معمول در چه روزی و چه ساعتی مشتری برای خرید چه کالایی وارد مغازه میشود. تا هنگامی که وی در این فروشگاه وجود داشت، همیشه فروشگاه شلوغ و پر از مشتری بود چنانکه تردد از بین قفسة کالاها به سختی امکانپذیر میشد و معمولاً هم مشتریان با دستی پر و رضایت خاطر از آنجا بیرون میآمدند . بعد از چند سال، این فروشنده از آن مغازه رفت. با رفتن فروشنده ، فروش روبه کاهش گذارد تا حدی که بعد از مدتی عملاً فروشگاه خالی از مشتری شد و تلاشهای مالک هم به نتیجه نرسید . اخیراً فروشگاه کاملاً تخلیه شده و ظاهراً قصد فروش ملک یا تغییر شغل دارد.
نکته ای که در بیان این مثال واقعی قصد اشاره دارم اینکه مالک با از دست دادن فروشنده ، نه تنها فروش بلکه عملاً کلِ سرمایهاش را از دست داد. آن فروشنده بود که میتوان سرمایه و سود را برای مالک حفظ و تأمین کند و ازدستدادنش موجب از بین رفتن سرمایه صاحب کار نیز گردید .
مثال 2: چندسال پیش در بین دعواهای حقوقی جنجالآفرین بین شرکتهای مایکروسافت و گوگل پرونده حقوقی باز شد. در این پرونده حقوقی شرکت مایکروسافت مدعی بود که شرکت گوگل با ترفندهایی توانسته است یک مهندس چینی را از مایکروسافت به گوگل ببرد . در دادگاه، مایکروسافت عنوان شاکی مدعی شد که گوگل عملاً سرمایه شرکت را از مایکروسافت به نزد خود برده است . مایکروسافت با دراختیارداشتن آن مهندس چینی که به تولید ثروت و سرمایه میپرداخت، برای استخدام وی نیز در کل دنیا به جستجو پرداخته بود و از بین افراد شناسایی شده، فقط توانسته بودند با وی به توافق و همکاری بپردازند ، حال شرکت گوگل این کارشناس را نزد خود برده است گویی به کار کردن ذوقزده و سرمایهای را به سرقت برده .
مثال واقعی 3: دانشگاه آکسفورد از جمله دانشگاههای صاحب نام دنیا است که علاوه بر اساتید، فارغالتحصیلان و انتشارات، فضای سبز معروفی دارد که در کنار تاریخ 1000 ساله دانشگاه عنوان اثری 700 سال از آن به عنوان میراثی تاریخی یاد میکنند . این فضای سبز خصوصاً لابیرنت های آن (ردیفی از شمشادهای مرتفع که به صورت مارپیچهای تودرتو تنظیم می گردد ) چنان برای دانشگاه اهمیت دارد که برخی نسبتاً طولانی از فیلم « احمق ها به آکسفورد میروند » با ایفای نقش اساتید طنز دنیا (لورل و هاردی ) در همین فضای سبز فیلمبرداری و روایت شده است .
حال نکتهای که در اینجا وجود دارد اینکه این فضای سبز عنوان یک اثر تاریخی را آیا میتوان به هر باغبان یا کارگری داده تا از آن مراقبت کند؟ آیا آن فرد اگر دانش و آگاهی اندکی از آبیاری داشته باشد موجب تخریب این اثر تاریخی نمیگردد ؟ بین نگهداری از اثر تاریخی 700 ساله و نیروی انسانی آیا کارکنان نگهداری فضای سبز از خود فضای سبز مهمتر نیستند ؟ اگر ایشان خطایی انجام دهند به راحتی یک تاریخ که دارای اهمیت برای سازمان مربوطه است از بین میرود .
با ذکر این مثال، چند نکته مهم را قصد دارد خاطرشان نماید :
- از بین منابع موجود در سازمانها ، منابع انسانی گرانترین و حیاتیترین محسوب میشود .
- همچنان که در هر سرمایهگذاری به دنبال کشف بالاترین فرصت برای کسب منافع مالی و اعتباربرند سازمان هستیم، انتخاب ، استخدام و بهرهگیری از منابع انسانی سازمان باید با حساسیت و دقت صورت پذیرد.
- با پاسخ به یک سؤال نسبتاً ساده میتوان متوجه شد که چه تعداد از منابع انسانی موجود در سازمان ، سرمایه انسانی هستند و چه تعداد از آنها ممکن است ارزش سرمایهای نداشته باشد : « فرض کنید از فردا 50% از پرسنل سازمان از همه سطوح (مدیریتی، سرپرستی، کارشناسی و کارگری) اجازه ورود به سازمان را نداشته باشند ، آیا عملاً در ارائه خدمات سازمان یا فروش محصولات عارضهای مهم و خواهد داد یا اینکه صرفاً کمی حجم کار پرسنل موجود افزایش مییابد ؟» شخصاً در بسیاری از مواردی که این سؤال را مطرح میکنم پاسخی دریافت می کنم که نشان میدهد اتفاق ویژه ای در سازمان رخ نداده و فقط حجم کاری پرسنل افزایش مییابد . در چنین شرایطی میتوان گفت که پرسنل موجود در سازمان موجب تولید ارزش افزوده و کالا و خدمات مناسب نیستند و شاید صرفاً به دنبال کسب درآمد و حقوق ارتباط خود را با سازمان حفظ میکنند . این گروه از افراد زمان بسیار زیادی را صرف امور غیرکاری مینمایند که بهرهوری نیروی انسانی سازمان را به شدت کاهش میدهد ، نظیر صرف زمان زیاد برای اموری همچون نوشیدن چای ، بازی با تلفن همراه، مطالعه روزنامه ، انتظار در صف تعاونی و ناهارخوری ، انتظار مقابل درب خروج برای فرا رسیدن زمان خاتمه ساعت کاری و … .